موقر یهودی

ساخت وبلاگ

اولین نم بارون که زد

گوشی رو گذاشتم رو زنگ و منتظرت شدم

منتظر شدم تا بیای ببینم بارون دوست داری یا نه

اومدی.ولی چه اومدنی

به مهسا زنگ زدی نه به من

صبح اس ام اسم هم که بی جواب موند

اومدی

کنارم نشستی

روشن کردی

روشن کردم

رفتیم از جمع دور شدیم

حرف نزدی

اصلا چشمت به من نبود

امیدوارم کسی ندیده باشه که با اومدنت من مرتب تر نشستم چون وجود تو باعث اعتماد بنفسم بود که اهای ادما! ببینید! منم کسیو دارم که دنبالمه

پاکت ها که تموم شد

گفتم میرم دکه و اومدی

جدا حساب کردی!

نشستی همون دم

روشن کردی

نشستم

روشن کردم

گفتم چرا لهی؟

گفتی نخوابیدم

گفتم دلم چایی میخواد

گفتی پاشو بگیر

گفتم دوره دکه ی روبه رو

هیچی نگفتی. پاشدی و برام گرفتی

گفتم چقدر شد؟ گفتی چیزی نیست

پاشدیم رفتیم پیش بقیه

گرم صحبت با مهسا شدی 

دست زدی بهش. گفتی ادامسو با یه ور نجو اِ

همون کارو منم کردم، ببینم چی میگی

اصلا ندیدی

فقط نخ چهارم، گفتی بسه دیگه چه خبرته

گفت بیا باهم بریم تا فلانجا

رفتی

بی خداحافظی

و من نمیدونم، راه دلم میخواد برم، یا دلم میخواد تا ابد بشینم

برم خونه، یا بیرون بمونم

تنها باشم یا تنها نباشم

من میخوام بهت بگم

من الان حالم خوب نیست

من عادت میکنم

انقدر زود

که کسی اگر حرفی نداره، حتی نباید مهربون نگاهم کنه

من شکستم

خیلی شکستم

تو اومدی و فکر کردم تویی اونی که وعدشو دادن

اونی که سفیدی بعد از سیاهی روزگارمه

اره من سادم.خیلی هم سادم.

پیام میدی؟

زنگ میزنی؟

میشه دوستم داشته باشی؟

 

پ.ن اولین نوشته ادرس جدید

من نویس...
ما را در سایت من نویس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ishansnevise بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:02