دلتنگی

ساخت وبلاگ

پسر قرار نبود انقدر بهت عادت کنم

ببین عاشقت که... نه

از حس خودم کنارت خوشم‌ میاد

دلم برای پسر خنده روی خودم تنگ شده

پسری که شاخه درخت رو میکرد تو پهلوم و داد میزد اواااداااکاااداااوورراااا

پسری که چپ میرفت راست میومد، ولو میشد سمتم که نازش کنم

پسر، امروز صورتم گر گرفته بود باز. یادته اون شب؟

کنارش خوابیده بودم اومد بغلم کنه یهو بلند شد نشست. گفتم چیزی شده پسر؟

گفت الهی بگردم تو تب داری بچه‌م.

گفتم نه به خدا ببین دستم سرده

گفت صورتت داغه

زیر لب هی غر زد و پتو رو از روم برداشت:

هی میگی سرده سرده. خب عزیز دلم ببین داغ کرده صورتت. نگران شدم اخه‌. میخوای دق بدی منو. بیا لباس پوشیدنش رو ببین‌. سه تا بلیز رو هم پوشیده رفته زیر پتو. عقل کل، من خودم بخاااااریم بغل من باید لخت بخوابی‌.

یهویی انگاری فهمیده باشه حرفش رو میشه بد برداشت کرد‌ گفت: پاشو پاشو برو آب بخور تا نیوفتاده رو دستم

چجوری باور کنم تو دوستم نداشتی؟ لااقل حس خودت رو کنارت دوست نداشتی؟؟

لج بسه

غار تنهایی بسه

بیا باز پوکر فیس بشین پیشم

بیا باز منو مسخره کن بگو خنگم

بیا سر به سرم بزار بگو درس خوندن و کار کردنم به درد عمه م میخوره

بیا باز بریم خرید

بیا تا ابد نه، ولی یکم بیشتر زندگی کنیم

من نویس...
ما را در سایت من نویس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ishansnevise بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 11:04